میدانی ٬ اعترافی بایدم ! که به سیاق عامیانه میشود: چیزی ست (یا همان: چیزه) و در ادامه ابروهایم بالا میروند یعنی من بالایشان میاندازم ابروهای قشنگم را ... حقیقَتَش آن که
من
دیوانه
نیستم
میدانی چرا ؟ نمیدانی . چون من شترم . و تلخم . دیوانگی تلخی نیست .
من اگر تلخم دیوانه نیستم و این یک راز است . رازیست بین من ٬ تو ٬ و کوهانم . میدانم رازی که سه نفر آنرا بدانند ٬ آن سر دنیا هم دیگر آنرا میدانند ولی چه باک
|