گاهی قصههایی هستند که هیچوقت کهنه نمیشوند. درست مثل زخمهایی که همیشه تازه میمانند و تنها تلنگری میطلبند تا سر باز کنند و تا مغز استخوانت را بجوند ... گاهی٬ از خودم میپرسم چند سال دیگر باید بگذرد تا من دوباره این قصه/این نقاشی/این آهنگ/ این تو را بخوانم و اینگونه نلرزم. واقعاً چند سال؟
سلام
وبلاگ قشنگی دارید
مطالب خوبی هم داره
دوست داشتی به وبلاگ من هم سر بزن
غروب صورتی آپ شد و حضور گرم شما را می طلبد
موفق باشید
بلاگ خوبی داری امیدوارم موفق باشی
یه سری هم به ما بزنی خوشحال میشیم
اگه عشقت کشید نظر هم بده
خیلی مطالبت با حال بودن باور کن بهترینی خیلی خوبی