در زمانهای بسیار قدیم زن و مردی پینه دوز یک روز به هنگام کار بوسه را کشف کردند. مرد دستهایش به کار بود، تکه نخی را با دندان کند، به زنش گفت بیا این را زا لب من بردار و بینداز. زن هم دستهایش به سوزن و وصله بود. آمد که نخ را از لب های مرد بردارد، دید دستش بند است، گفت چکار کنم؟ ناچار با لب برداشت. شیرین بود، ادامه دادند ...
وقتی بهشت عزوجل اختراع شد
حوا که لب گشود عسل اختراع شد
آدم نشسته بود ولی واژه ای نداشت
نزدیک ظهر بود ، غزل اختراع شد
" یک دست جام باده و یک دست زلف یار "
اینگونه بود ها ! ، که بغل اختراع شد