ببینم یه فرشته‌ی مهربون و خوشگل پیدا نمیشه بیاد منو آدم کنه ؟ آخه من از اون پینوکیو چیم کمتره هان ؟

Once upon a time there was a tavern
Where we used to raise a glass or two
Remember how we laughed away the hours
Think of all the great things we would do

Those were the days my friend
We thought they'd never end
We'd sing and dance forever and a day
We'd live the life we choose
We'd fight and never lose
For we were young and sure to have our way.
Those were the days, oh yes those were the days

Then the busy years went rushing by us
We lost our starry notions on the way
If by chance I'd see you in the tavern
We'd smile at one another and we'd say:

"Those were the days my friend
We thought they'd never end
We'd sing and dance forever and a day
We'd live the life we choose
We'd fight and never lose
Those were the days, yeah, those were the days ..."


آدمها سه دسته ن : یه دسته اونایی که به درد لای جرز نمیخورن
یه دسته اونایی که به درد لای جرز می خورن
یه دسته هم بقیه آدمها !

بگذریم از اونایی که اصلا آدم نیستن !

و یکی که خلیلی آدمه ! ...

آدمی که تو رویا زندگی میکنه میشکنه.

اگه گریه کنی
خیس میشی
پس دیگه نمی شکنی
فقط خم میشی
میدونستی؟َ

دنیای مشمئز کننده و حال گیری است نقطه سر خط

چه سعادتی است دانستن اینکه در زمستان تن پرنده ها گرم است ... همه پرنده ها

اینو همیشه یادت باشه : ما همه اشتباه می کنیم

قمار همیشه بازنده داره

می دونی که ؟!

تو خواب نیستی

خاموش نیستی

مجستمه نیستی

... نیستی ......

این ... ها رو میتونین به سلیقه خودتون پر کنین !

اگه آرامش می خواهی از زنان پرهیز کن !

امتحان کن جواب می ده !

ما آدما باید یاد بگیریم آدم باشیم ! آدم
می فهمی ؟

گل به کنار است

                            باده به کار است !

با الماس چشمانت
مرا به ستارگان نیازی نیست
به آسمان بگو

نو بدون به خطر انداختن یک ستاره

نمی تونی گلی را بچینی !

با تو تا خود جهنم می یام !

برای حرمت نگاه ناگهان تو
برای یک دل دریا حرف نگفته
و برای هر آنچه خواستم و بودی
خواستی و نبودم و برای هر آنچه نمی دانم !
وقتی تو هستی  ... انگار همه نیستند ! ...

اگه تو هر جا هستیم اونی باشیم که دوستداریم دیگرون باشن
انقدر آدم قاطی می کنه که خودش    خودشو نشناسه ! گرفتی ؟!

چشای شیطونتو چی کار کنیم ؟!

اینک چنانم که میتوانم
کشتی نیم غرقه ای را با
انگشتانه ای خالی از آب کنم
و از انگشت اشاره ام
پارویی بسازم و از تلاطم امواج رهایش کنم ....

خیلی بده یکیو بفهمی
اون نفهمتت
می دونی خیلی بدتره
اون خیلی عزیز باشه !