من باید یه نفس عمیق بکشم.
باید بتونم یه نفس خیلی عمیق بکشم.

تصور یه خیال، یه رویا، یه فکر، یه آرزو، وقتی مکرر بشه، وقتی که خیلی خیلی مکرر بشه
اونقدری که تو باورش کنی
اونقدری که ردش عمیق بمونه توی ذهنت
اونوقت فکر می کنی که واقعا اتفاق افتاده
یه روز دوری اون قبلنا
یا شایدم یه روز دوری اون بعدنا
دیگه فکر و رویا و خیال و آرزو نیست
میشه خاطره
خاطره ی واقعی
حالا به خاطره هات فکر می کنی به جای رویا ساختن.

اونایی برنده ن که رو زندگیشون ، رو دلشون ، یه تابلوی ورود ممنوع زدن و خلاص ... حالا یه سری یا کورن یا مثل من عشق خلاف رفتنن     دیگه مشکل خودشونه .مگه نه ؟

دیدی میخوای نفس بکشی نمیتونی ؟ باید زور بزنی تا نفست بره تو ؟
دیدی میخوای آب دهنت رو قورت بدی نمیتونی ؟ دوباره سعی میکنی ٬ بازم نمیتونی . یه چیزی گیر کرده تو گلوت که نه میذاره چیزی بره پایین نه میذاره حرفی از اون تو بیاد بیرون ؟
دیدی آدمایی که وقتی که باید باشن نیستن ؟ دیدی معمولاً وقتی که دیر شده میان و هستن و اصلاً یادشون میره وقتی که باید میبودن نبودن ؟
دیدی یه چیزی رو احساس میکنی که اصلاً نمیتونی بگی چیه ٬ حتی به خودت ؟ هر چی که بگی نیست ولی یه چیزی هست به خصوص که خیلی هم چیز گهیه .
دیدی خدا نیست ؟
دیدی یه نیم ساعت به کیبورد نیگا میکنی که یه چیزی بنویسی فقط دستات رو میبینی که همین جوری فلج افتادن اون رو و تکون نمیتونن بخورن ؟
دیدی داری تموم میشی ؟
دیدی حتی دیگه مرحوم هم نمیتونی بشی ؟
دیدی دیگه هیچ رنگی هیچ معنی واست نمیده ؟
دیدی به خودت نیگا میکنی هیچی نمیبینی ؟
دیدی از بودن و نبودنت حالت به هم میخوره ؟
دیدی از هیچ موسیقی ای نمیتونی لذت ببری ؟
دیدی هیچ عکسی رو نمیتونی نیگا کنی ؟
دیدی ؟
من دیدم .

می‌دونی چرا بعضی وقتها دهن آدم سرویس میشه ؟  انگار نه انگار که خدایی هست و این جهان خدایی دارد ؟
این‌گونه وقتها در واقع او - خدای قادر متعال - داره سکوت میکنه . دارد تنها واکنش ممکن را ادا میکند . خدا که کم می‌آورد همه چیز قاراشمیش میشود و قر و قاطی و اینگونه است دهان آدم‌ی که ما باشیم سرویس میشود.
جوابمو را نمیده. ساکت میمانم. سکوت میکنم . ساکت میشود ، سکوت یک سلاح است وقتی هیچی نی تونی بگی وقتی هیچ کاری نمیتونی بکنی وقتی هیچ گهی نمی تونی بخوری وقتی دهنت داره سرویس می شه وقتی ...

یه روز فرصت داشتم تا تمام تکه پاره هام رو جمع کنم تا از نو خودم باشم. فقط یه تیکه م باقی مونده بود که یه روزم تموم شد و دوباره هزار تکه شدم . تازه الان تنها تیکه ای که برام باقی مونده همون تیکه ی آخره که وقتی باید میبود نبود. خب ....می فهمی؟

میدانی نازنین ٬ تا بوده همین بوده . که همیشه سنگ دو لبه‌ی تیز قیچی را میشکست و قیچی کاغذ صاف را میبرید و صافی کاغذ سختی ِ سنگ را میبلعید ... بازی کنیم ؟ باشد ولی ٬ می‌دانی .. تو همیشه سنگ بودی و من همیشه در انتخاب کاغذ یا قیچی مانده بودم غافل از آنکه همیشه دست سومی هم هست چه من بشکنم چه مرا بشکنی ... نمیدانم .. هنوز هم نمیدانم ... میدانم هر چه کنم دستم سنگ نخواهد بود که ما هر چه کنیم سرشتمان چون دوسنگ نبوده ٬ نیست ٬ و نخواهد بود . .......

همیشه وقتی فکر می کنی همه چی داره درست میشه همون لحظه همه چی رو سرت خراب می شه ...

 
توی چشمای کلاغه نیگا نکن
عاشقت میشه
عاشقش میشی
دنبالت میاد
وقتی که خوابی میاد چشماتو در میاره
از ته
از کاسه
آخه میترسه که تو توی چشمای یه کلاغه دیگه نیگا کنی
که عاشقت بشه
که عاشقش بشی
...

 
خدا عاشقه ٬ حواسش نیس داره چی کار میکنه.
می دوستدارمش وقتی عاشقه

تا جنون فاصله ای نیست
از اینجاکه منم !

خوابت نمی یاد ؟ :)

 
خدا
یه مداد داره با یه دفتر نقاشی، یه دفتر نقاشی خیلی خیلی بزرگ، که نقاشی کردن تو یه صفحه ش قد شصت هفتاد سال ما آدم کوچولوها طول می کشه
خدا وقتایی که از شمردن صواب و گناه آدما خسته میشه میره تو دفترش نقاشی می کنه
آدم می کشه گل می کشه گربه میکشه ابر میکشه درخت می کشه یا رنگین کمون شاید حتی
دفتر خدا جادوییه، وقتی یه چیزی رو کشید و تموم شد اونوقتش نقاشیش توی زمین زنده میشه و به وجود میاد، مثلا وقتی یه آدم میکشه رو زمین به آدم به دنیا میاد، خیلی بچه تر از اونی که خدا کشیده، ولی خب بعد چند سال همونقدی که شد میشه شکل همونی که خدا کشیده
بعضی وقتا خدا حوصله نداره نقاشیشو تموم کنه، یه پا کم میکشه یا شایدم یه دست، بعد آدمی که به دنیا میاد یه پا یا یه دست نداره
بعضی وقتا خیلی خوشحال و سر کیف و شاده, یه آدمه خوشگلی میکشه ( عینهو من مثلا :"> )
بعد از شصت هفتاد سال که این صفحه از دفترش تموم شد مجبوره بره صفحه ی بعد، چون پاک کن که نداره که یکیو پاک کنه به جاش یه چیز جدید بکشه
وقتی ورق میزنه دفترشو همه ی اونایی که تو صفحه ی قبلی بودن می میرن، اونایی که بالای بالای صفحه بودن توی شصت سالگیشون می میرن چون شصت سال پیش خدا بالای صفحه رو نقاشی کرده بود، ولی اونایی که پایین صفحه ن تازه به دنیا اومدن و تو جوونیشون می میرن
حالا یهویی یه عالمه دنیا خالی میشه و جا باز میشه برای یه کلی آدم و حیوون و گل جدید
دفتره هم چون خیلی بزرگه خوب ورق زدنش خیلی طول میکشه، مثلا یکی دو سال شاید، اونایی که نزدیکترن به شیرازه ی ئفتر و زودتر میرن زیر کاغذ جدید یعنی زودت می میرن و اونایی که اون لبه ی کاغذن یکی دو سال بعدش
اینجوریه که به دنیا میان و میمیرن همه
مردن هم قایم شدنه، زیر صفحه ی کاغذ جدید و یا زیر خاک، هیچکس نیست که محو شه، چون خدا که پاک کن نداره فقط یه مداد داره و یه دفتر
ولی :)
خدا که نمیدونه یه چیزیو
خدا که نمیدونه مدادش ازین مداداست که تهش یه پاککن کوچولوی صورتی داره
هووم!!
آره داره ؟

 
اگه خدا هست
اگه حرف زدن بلده
اگه صدا میاد
بیزحمت یه دو دقه اون آسمونا رو ول کنه بیاد پایین
لطف می‌کنه البته ٬ ولی همین الان بیاد دو کلمه به من بگه چی کار باید بکنم
من گیجمه
خستممه ٬ نمتونمم دیگه فکر کنم
خب ؟

 
دلم کسی رو میخواد که توضیح نخواد
که حس نکنم باید توضیح بدم
باید توضیح بدم و اونم نفهمه
کسی که خودم بخوام توضیح بدم بهش
چون میدونم میفهمه و واسه همینم میخوام حرف بزنم.
کسی که حرف بزنه و منتظر نشه من چیزی بگم
و مطمئن باشه من دارم حرفش رو گوش میکنم
کسی که نگران کم شدن فاصله‌م نباشم
کسی که به رویاهام شک نکنه
کسی که وقتی پاش باز میشه به رویاهام ٬ نترسه و شک نکنه.
کسی که تلخ بودن رو دوست داشته باشه
کسی که مزه‌ی تلخی منو به اندازه‌ی باقی مزه‌هام دوست داشته باشه
کسی که ....
کسی که بتونه سرش رو بذاره کنارت رو زمین و تو حس کنی کنارت بودن رو حس میکنه
میدونم هستی همونی ......

دوشنبه ؟

This romeo is bleeding
But you can't see his blood
It's nothing but some feelings
That this old dog kicked up

It's been raining since you left me
Now I'm drowning in the flood
You see I've always been a fighter
But without you I give up

Now I can't sing a love song
Like the way it's meant to be
Well, I guess I'm not that good anymore
But baby, that's just me

And I will love you, baby - Always
And I'll be there forever and a day - Always
I'll be there till the stars don't shine
Till the heavens burst and
The words don't rhyme
And I know when I die, you'll be on my mind
And I'll love you - Always

Now your pictures that you left behind
Are just memories of a different life
Some that made us laugh, some that made us cry
One that made you have to say goodbye
What I'd give to run my fingers through your hair
To touch your lips, to hold you near
When you say your prayers try to understand
I've made mistakes, I'm just a man

When he holds you close, when he pulls you near
When he says the words you've been needing to hear
I'll wish I was him 'cause those words are mine
To say to you till the end of time

Yeah, I will love you baby - Always
And I'll be there forever and a day - Always

If you told me to cry for you
I could
If you told me to die for you
I would
Take a look at my face
There's no price I won't pay
To say these words to you

Well, there ain't no luck
In these loaded dice
But baby if you give me just one more try
We can pack up our old dreams
And our old lives
We'll find a place where the sun still shines

And I will love you, baby - Always
And I'll be there forever and a day - Always
I'll be there till the stars don't shine
Till the heavens burst and
The words don't rhyme
And I know when I die, you'll be on my mind
And I'll love you - Always

دیگه گریه نمی کنم
قول دادم ....

باز پائیز داره می یاد
و من هنوز چه عاشقانه دوستش دارم
چرا که با تو آغاز می شود
با تو کوه ِ من
که دست هایت غرق بوی بارانند ...
منتظر بودم که بیاید
که بیایی ...
اما انتظار
شاید همان قرار ساده بود بین دست هایمان
که من بروم
که تو بمانی
که دست هایمان رها شوند ...
باران که ببارد
باز دل تنگت می شوم
زیر باران می روم
این بار تو نیستی که بیایی و نوازش جاماندهء دستانم را هدیه بیاوری
و من چه غریبانه دلم برای باران تنگ می شود ...


بزرگ شو ایما
مثه بقیه آدم بزرگا
سنگ شو ایما سنگ