خانه عناوین مطالب تماس با من

پری دریایی

پری دریایی

درباره من

من ایما م . همین ! ادامه...

روزانه‌ها

همه
  • آینه
  • آقا آرش گل

پیوندها

  • عمو سیمور من
  • محمد و یگی جون
  • مردی برای تمام فصول

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]

بایگانی

  • مهر 1388 2
  • شهریور 1388 11
  • مرداد 1388 14
  • تیر 1388 16
  • اسفند 1387 9
  • بهمن 1387 15
  • دی 1387 3
  • آذر 1387 3
  • آبان 1387 8
  • مهر 1387 1
  • شهریور 1387 6
  • تیر 1387 4
  • خرداد 1387 9
  • اردیبهشت 1387 13
  • دی 1386 1
  • آبان 1386 1
  • مهر 1386 1
  • شهریور 1386 1
  • اسفند 1385 2
  • دی 1385 2
  • آذر 1385 2
  • آبان 1385 5
  • مهر 1385 3
  • شهریور 1385 4
  • تیر 1385 3
  • خرداد 1385 6
  • اردیبهشت 1385 25
  • فروردین 1385 5
  • اسفند 1384 4
  • بهمن 1384 15
  • دی 1384 50
  • آذر 1384 26
  • آبان 1384 2
  • مهر 1384 26
  • شهریور 1384 7
  • مرداد 1384 6
  • خرداد 1384 4
  • اردیبهشت 1384 36
  • فروردین 1384 16
  • اسفند 1383 7
  • دی 1383 2
  • آبان 1383 2
  • مهر 1383 12
  • شهریور 1383 10
  • خرداد 1383 1
  • بهمن 1382 3
  • دی 1382 2
  • آبان 1382 9
  • مهر 1382 12
  • فروردین 1382 8

آمار : 201640 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • [ بدون عنوان ] یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1385 16:52
    زندگی گاهی مثل اُرکات میمونه، که یکی رو ادد میکنی، و ادت نمیکنه. میزاره بمونی یه جا بین زمین و آسمون. گاهی مثل وبلاگ میمونه، که حرف خودت رو از دهن یکی دیگه میشنوی و تا حد کارت تلفن اسکرچ کردن میری، اما بیخیال میشی. تو اگه بگی جزو آدم نیستی؛ بقیه میفهمن، تو نمیفهمی که. هیچیم نمیتونی بگی زندگی مثل کارای کامپیوتری میمونه...
  • [ بدون عنوان ] یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1385 16:48
    so maybe the chance for romance is like a train to catch before it's gone and I'll keep on waiting and dreaming you're strong enough to understand as long as you're so far away i'm sending a letter each day from ایما with love
  • [ بدون عنوان ] چهارشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1385 08:24
    ....
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1385 08:31
    آفرینش یکی از نیازای اصلی منه. تو نیستی .. حداقل مال من نیستی ، اون‌جوری که من میخوام نیستی .. دم دستمم نیستی .. واسه همین من تو رو دوباره خلق میکنم ، همین توی تو رو ، نه هیچ‌کس دیگه‌ای رو. بعد تو میری توی یه قصه ، بعد من توی این وبلاگ با تو حرف میزنم ... هیچکسم نمیدونه که من دارم با کسی حرف میزنم که خودم خلقش کردم .....
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1385 08:22
    قصد آزارت را ندارم. تلخم اما و خسته. همین. (0) --> دیدی یه صدفو میذاری زیر گوشت .. صدای دریا رو میشنوی ؟ دیدی دریایی نیست ولی صداش هست ؟‌ کی گفته که دریا دیگه نیست وقتی صدف صداش رو حفظه و باید بذاریش زیر گوشت و اونقدر بهش نزدیک بشی تا لمسش کنی و بشنویش ...
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1385 08:17
    چهارشنبه سوری خوبه نه ؟ میخوام یه چهارشنبه سوری را بندازم با عکسها و نامه های کسی که دیکه نیست ، می یای تماشا ؟!
  • [ بدون عنوان ] چهارشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1385 08:09
    کاش می شد لحظه ها را پس گرفت ...
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1385 15:45
    تو مسیح بودی؟ و به خوابهایم گفتی : زنده شوند
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1385 15:30
    دلم تنگه خیلی هم تنگه خیلی هم گرفته نمیگم واسه چی ، واسه کی ،‌ چرا . دلمم میسوزه فکرشو هم میکنم ولی به خودم میگم فکرشو نکن میگم عیبی نداره خوب میشی بزرگ میشی با خیلی چیزای دیگه که ولی گول نمیخورم که ولی دلم هنوزم میسوزه ، میخواد ، تنگشه ...
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1385 14:54
    Little by little the night turns around Counting the leaves which tremble and turn Lotus's lean on each other in union Over the hills where a swallow is resting Set the controls for the heart of the sun Over the mountain watching the watcher Breaking the darkness waking the grapevine Morning to birth is born into...
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1385 10:31
    من دلم تنگه من دلم خیلی تنگه من دلم ... من م ن .
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1385 10:26
    یه روزی یه دوستی که که خیلی عزیز بود که خیلی عزیزه بهم گفت ایما محکم باش آهای دوستی که خیلی عزیزی ایما محکم شده اندازه فولاد ! ولی قیمتشو تو نمی دونی !
  • [ بدون عنوان ] چهارشنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1385 14:37
    آفتاب را دوست دارم بخاطر پیراهنت روی طناب رخت باران را دوست دارم بخاطر چتر آبی تو .....
  • [ بدون عنوان ] چهارشنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1385 11:36
    می‌دانی چیزی به آن روز نمانده ولی ما هنوز زیر باران شهرمان با هم قدم نزدیم ... کاش این چند روز باقیمانده باران میبارید. کاش این اشکها ٬ آن فاصله‌ها ٬ این حرف‌ها ٬ آن خنده‌ها ٬ آن بوسه‌ها ... کاش باران می‌بارید ... کاش میفهمیدی من هرگز آن روز را فراموش نخواهم کرد. میدانی ... دو کلامی گفتیم و هزاری نگفتیم.
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1385 13:00
    یه حس عجیبی دارم یه حسی که نمی دونم خوبه یا بد یه جورایی هم خوشحالم هم ناراحت دارم میرم برای همیشه
  • [ بدون عنوان ] شنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1385 17:41
    تو که وارد می شوی حس می کنم که در نمی زنی ،حتی اجازه هم نمی گیری . آن وقت من می مانم و یک بغض غریب و همین برای همیشه تو را بس خواهد بود. مشق های نا تمام دیشبم را تو برایم خط بزن ! قبول ؟
  • [ بدون عنوان ] شنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1385 17:38
    مسیح بر وسوسه هایش لگام زد و شد آنچه می باید می شد
  • [ بدون عنوان ] شنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1385 17:37
    مرا اندوه باش آرام کن
  • [ بدون عنوان ] شنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1385 17:36
    به هنگامی که همگنان من عشق را در رؤیای زیستن اصرار می‌کردند من ایستاده بودم تا زمان لنگ‌لنگان از برابرم بگذرد و اکنون در آستانه‌ی ظلمت زمان به ریشخند ایستاده است تا من‌اش از برابر بگذرم و در سیاهی فروشوم به دریغ و حسرت چشم بر قفا دوخته آن‌جا که تو ایستاده‌ای... (شاملو)
  • [ بدون عنوان ] شنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1385 10:13
    آنقدر خوشم که اگر گوشه خلوتی پیدا کنم آب همه دریا ها را خواهم گریست .......!
  • [ بدون عنوان ] شنبه 19 فروردین‌ماه سال 1385 08:04
    تو آبی بشو _ دریا من دچارت می شوم _ آرام تو بگذار در تو غوطه بخورم _ دریا ... تو صورتی بشو _ شکوفه ی گیلاس من باد می شوم _ ناآرام تو در آغوشم برقص _ ناآرام من پروازت میدهم تاخدا _آرام بالهایم خیس است به من پرواز یاد می دهی استاد ؟
  • [ بدون عنوان ] شنبه 19 فروردین‌ماه سال 1385 08:01
    تو از کدام ستاره و از نسل کدام فرشته ای؟ که خورشیدی ترین چشمهای زمین را به تمسخر گرفته ای... تو از چه راه و با کدام اشتیاق جسم سایه گرفته اوج این سخره را به خاک تمنا کشانده ای؟ چه رازیست بر بال رنگین لبهای عشقت، که دورترین بغض پرواز چشمم را با نزدیکترین بوسه هایت شکسته ای تو ای صبور مهربان
  • [ بدون عنوان ] شنبه 19 فروردین‌ماه سال 1385 07:49
    هیچوقت کسی رو محکوم نکنین تا کسی محکومتون نکنه !
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 15 فروردین‌ماه سال 1385 11:36
    هر کسی ٬ هر آدمی ٬ ممکنه هزار بار مرحوم شه ٬ ولی فقط یه بار میمیره. اون یه بارم مرحوم نمیشه. خیلی آروم و بی سر و صدا میمیره. مثل یه دختری که تو 27‌سالگیش ٬ خیلی ساده و تنها و بی سر و صدا ٬ میمیره. همین.
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 14 فروردین‌ماه سال 1385 08:30
    همه برگ و بهار در سرانگشتان تست بهارت همیشه سبز
  • [ بدون عنوان ] چهارشنبه 17 اسفند‌ماه سال 1384 13:30
    ای کاش آفتاب هرگز نتابد از تو تنها رد پایی در برف برای من مانده است
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1384 13:07
    تا به حال کلید خانه ات را گم کرده ای؟ گمم در پس کوچه های اینجا بی کلید. مانده ام پشت در خسته ام نمی کند این همه سر در گمی ها یادت نرود این را تنها تو می دانی و خدا و دیگر هیچ! ...
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1384 13:06
    بدرقه کردن با گذشت زمان عجب دردی است. بعضی وقت ها فکر می کنم قدرت زمان از خدا ببشتر است. هنوز سکوت می کنی و خودت را زیر نور قرمز رنج می دهی ؟ طلوع کن ! بهاری دوباره می خواهم ...
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1384 11:02
    می خواهم از پرتگاه زندگی بیفتم
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 25 بهمن‌ماه سال 1384 09:16
    نفس که می‌کشی چشم‌هام به روشنی قلبت می‌درخشد آیه در آیه مرا ببوس.
  • 435
  • 1
  • ...
  • 4
  • 5
  • صفحه 6
  • 7
  • 8
  • ...
  • 15