خانه عناوین مطالب تماس با من

پری دریایی

پری دریایی

درباره من

من ایما م . همین ! ادامه...

روزانه‌ها

همه
  • آینه
  • آقا آرش گل

پیوندها

  • عمو سیمور من
  • محمد و یگی جون
  • مردی برای تمام فصول

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]

بایگانی

  • مهر 1388 2
  • شهریور 1388 11
  • مرداد 1388 14
  • تیر 1388 16
  • اسفند 1387 9
  • بهمن 1387 15
  • دی 1387 3
  • آذر 1387 3
  • آبان 1387 8
  • مهر 1387 1
  • شهریور 1387 6
  • تیر 1387 4
  • خرداد 1387 9
  • اردیبهشت 1387 13
  • دی 1386 1
  • آبان 1386 1
  • مهر 1386 1
  • شهریور 1386 1
  • اسفند 1385 2
  • دی 1385 2
  • آذر 1385 2
  • آبان 1385 5
  • مهر 1385 3
  • شهریور 1385 4
  • تیر 1385 3
  • خرداد 1385 6
  • اردیبهشت 1385 25
  • فروردین 1385 5
  • اسفند 1384 4
  • بهمن 1384 15
  • دی 1384 50
  • آذر 1384 26
  • آبان 1384 2
  • مهر 1384 26
  • شهریور 1384 7
  • مرداد 1384 6
  • خرداد 1384 4
  • اردیبهشت 1384 36
  • فروردین 1384 16
  • اسفند 1383 7
  • دی 1383 2
  • آبان 1383 2
  • مهر 1383 12
  • شهریور 1383 10
  • خرداد 1383 1
  • بهمن 1382 3
  • دی 1382 2
  • آبان 1382 9
  • مهر 1382 12
  • فروردین 1382 8

آمار : 201663 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 19 دی‌ماه سال 1384 17:36
    پیک اول پیک دوم پیک سوم پیک چهارم پیک پنجم پیک شی شم پیک هفتتتتتت ام حالا من مستم. و تا صبح camel گوش میدم: Dust and Dreams شفاف که میشی ٬ وین‌امپ خودش برات میخونه تو لازم نیست دیگه فکر کنی خدا همه جا هست حتی تو وین‌امپ. اسکینش رو عوض میکنم. خوبیه خدایی که تو وین امپ هست اینه که میشه هر رنگی دلت خواست بهش بزنی. حداقل...
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 19 دی‌ماه سال 1384 17:31
    نا خدا ... همان خدای دریا ست!!!!.
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 19 دی‌ماه سال 1384 17:30
    بوی دریا میاد بوی خواب طولانی همه چی یه جوریه مثل وقتی که یه موج گنده میاد و میبرتت زیر آب همه چی میره بکگراند. همه صداها بم و گنگ و بی اهمیت میشن همه چی یه جور آروم مه گرفته ای میشه بوی دریا میاد با یه خواب طولانی
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 19 دی‌ماه سال 1384 17:30
    دریا دیدی ؟ دیدی موج داره؟.. دیدی بعضی موجاش هیچ وقت نمیشکافه؟. دیدی ستاره ها کنارش چقدر قشنگتر از بقیه جاهای دنیان؟ دیدی ظاهرش پر از سادگیه ولی تهش چقدر رمز داره؟ دیدی چه عمیقه.. میتونی توش حل شی و به جز آب هیچی نبینی؟ دیدی صداش چه آرامش عجیبی داره؟
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 19 دی‌ماه سال 1384 17:28
    دل آدم وقتی میریزه پایین آدم تازه میفهمه چقد عمیق بوده .. وقتی میریزه پایین توی دلت خالی میشه ولی دیگه خالی نیستی پری از ترس ٬ از خیال ٬ از ...
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 19 دی‌ماه سال 1384 08:55
    پیچیدگی چیز عجیبی نیست ٬ لازم هم نیست پیچیدگی‌هامون رو به رخ هم بکشیم تا خودمون رو ثابت کنیم. فقط کافیه ساده باشیم ٬ واقعی باشیم ٬ مثل یه کودک .. با همه‌ی بودنمون بخندیم ٬ بخواهیم ٬ گریه کنیم ٬ غمگین شیم ٬ دوست داشته باشیم. .. باید بتونیم ساده فکر کنیم ٬ باید بتونم ساده حرف بزنیم ٬ باید بتونم ساده عاشق بشیم ٬ باید...
  • [ بدون عنوان ] یکشنبه 18 دی‌ماه سال 1384 08:00
    میخوام همه چی رو تو دنیا آتیش بزنم هیچی نمونه غیر از تو یعنی تو دنیا من باشم و تو خوبیش اینه که دیگه وفتی تو دنیا هیچی دیگه نباشه حوصله‌ت هرچقدم که از من سر بره مهم نیست ٬ همه چیو آتیش زدم آخه کاری نمیتونی بکنی که . بیا با من سر خودتو گرم کن.
  • [ بدون عنوان ] شنبه 17 دی‌ماه سال 1384 18:25
    همه چیز میچرخه. کافیه یه کم بشینی عقب و چشمات رو ببندی و دوباره باز کنی و از نو نگاه کنی.
  • [ بدون عنوان ] شنبه 17 دی‌ماه سال 1384 18:24
    تا وقتی تردید نکردی میتونی ادامه بدی تا وقتی ادامه میدی زنده ای بعدش دیگه مردی. تموم شدی تموم تموم.
  • [ بدون عنوان ] شنبه 17 دی‌ماه سال 1384 18:24
    آن جنگجو ، که نجنگید ، اما ، شکست خورد ...
  • [ بدون عنوان ] شنبه 17 دی‌ماه سال 1384 18:23
    Your breath is sweet Your eyes are like two jewels in the sky Your back is straight your hair is smooth On the pillow where you lie But I don't sense affection No gratitude or love Your loyalty is not to me But to the stars above One more cup of coffee for the road One more cup of coffee 'fore I go To the valley below...
  • [ بدون عنوان ] شنبه 17 دی‌ماه سال 1384 18:18
    من وقت می‌خوام. من سکوت میخوام. من باید فکر کنم ٬ من باید بنویسم ٬ من باید حرف بزنم ٬ من باید تنها باشم. - از اینا که تو آینه وا میستی به خودت نیگا میکنی و حرف میزنین با هم. - داره دعوام میشه ٬ نمیتونم با خودم کنار بیام. - چرا؟ - چرا؟ - چرا‌؟ - چرا‌؟ - یه من ٬ با یه عالمه علامت سؤال و علامت تعجب. - خیلی وقته سعی نکردم...
  • [ بدون عنوان ] شنبه 17 دی‌ماه سال 1384 18:16
    قبلاً ها مرا هیچ‌جا جا نگذاشته بودی؟ مثلاً نداشتی آب می‌خوردی ماندم توی لیوان؟ یا نداشتی توتون می‌خریدی روی میز فروشنده گم شدم؟ می‌شود مرا هیچ‌جا جا نگذاری؟ نیاویزمت به آینه ماشینم؟ که تاب‌خوران در خیالم بچرخی مردم خیال کنند دیوانه‌ام یا دارم به دیدار تو می‌آیم؟ نگذارمت توی جیبم؟ که جای امن باشی از سرما بلرزم دنبالت...
  • [ بدون عنوان ] شنبه 17 دی‌ماه سال 1384 18:14
    I feel I know you I don't know how I don't know why You cannot hide I know you tried To feel... To feel...
  • [ بدون عنوان ] شنبه 17 دی‌ماه سال 1384 13:28
    بازیمان نقاشی‌ست. تو میگویی زمان را بکش. آبرنگم را بر میدارم نقاشی من رنگی‌ست و خط خطی‌ست یک خط صورتی یک خط نارنجی یک خط سرخ یک خط ، آبی آسمانی. ورق میزنم یک خط سفید، و تو که رنگ سفید منی روی کاهیِ کاغذ.
  • [ بدون عنوان ] شنبه 17 دی‌ماه سال 1384 13:27
    تو ساکت باش و هیچ‌ نگو من در سکوت بهتر میشنوم٬ تو را. نزدیک باش٬ ولی دور. سایه‌ام تنهایی مرا نیاز دارد. و من تورا.
  • [ بدون عنوان ] چهارشنبه 14 دی‌ماه سال 1384 17:06
    تمام شد باید برای روزنامه تسلیتی بفرستم
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 13 دی‌ماه سال 1384 11:23
    من تا حالا تو زندگیم هدفی نداشتم . چیزی رو نخواستم که لازم باشه براش برنامه ریزی کنم و تو تصمیم گیریای هر روزم بهش فکر کنم و منطق به خرج بدم. خیلی سعی کردم که جلوی خواستنم رو بگیرم ٬ خیلی کارا کردم٬ واسه رسیدن به خیلی چیزا تلاش کردم ٬ ولی تهِ تهِ دلم نخواستم هدف بلند مدت رسیدنی ای داشته باشم که همیشه بهش فکر کنم و به...
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 13 دی‌ماه سال 1384 10:57
    Oscar: "After all, there's no point in hurting somebody who doesn't mean anything to you."
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 13 دی‌ماه سال 1384 10:55
    Rhett Butler: You need to be kissed, and often, by someone who knows how. Scarlet: You think you are the man to do it? Rhett: No, because that is what you want!
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 13 دی‌ماه سال 1384 10:52
    آدمایی که خودشونو زیاد دوست دارن سنگین میشن دیگه نمیتونن بقیه رو از یه حدی بیشتر دوست داشته باشن. آدمایی که عاشق خودشون میشن نمیتونن دیگه عاشق کس دیگه‌ای بشن. هر کسی رو هم دوست داشته باشن به نسبت خودشون دوسش میدارن. برای این جور آدما بقیه مثل یه بردار میمونن که به خاطر فاصله‌شون از اون آدما ( که حالا دیگه مبدا مختصات...
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 13 دی‌ماه سال 1384 10:46
    She turns she burns she feels concealed by someone that she doesn't know She hopes some day he'll find his way into these tears that she weeps She knows she gave she feels enslaved by what she gave too easily She hopes in time she waits in line for all these things that will make her real I feel that she woke up feel...
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 12 دی‌ماه سال 1384 11:07
    هیچ کس زودتر از من به باز شدن چشمهات نمی رسد حتی خورشید !
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 12 دی‌ماه سال 1384 09:22
    تو حرفی داشتی ؟ دل که حرفی ندارد تو انگشت بر مرگ بگذار دیوانگی اش با من ! ...
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 12 دی‌ماه سال 1384 08:16
    می بینی ؟ زندگی به زور شبیه قصه نمی شه . زندگی دیگه قصه نمی شه
  • توصیه به یه دوست ! دوشنبه 12 دی‌ماه سال 1384 08:15
    همین جوری مستقیم میری تا بخوری تو دیوار ... اونوقت دیگه رسیدی. آره .....
  • توصیه به یه دوست ! دوشنبه 12 دی‌ماه سال 1384 08:14
    اگه حرف دلتو بهش زدی، اگه خودش رو گه کرد، زد تو حالت، جو گیر شد، پر رو شد، ترسید و یا هر کار گند دیگه ای! تو نباید حالت بد بشه. آخه خره اگه محبتی که تو دلته بهش ابراز کردی و قاط زد و یا شایدم شوکه شد، این مشکله اونه نه تو! تو که نباید بعدش حالت گرفته بشه، اون می تونه تصمیم بگیره محبت تو رو بپذیره یا نه! اگه حرف دلتو...
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 12 دی‌ماه سال 1384 08:12
    این جا نمی شه به کسی نزدیک شد . آدم ها از دور دوست داشتنی ترند ! .
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 12 دی‌ماه سال 1384 08:11
    زیستن سکوت دهشتناکی ست که ضربان بودن تنها تازیانه‌هایی هستند که گهگاه این سکوت را می‌شکنند تا با بی‌رحمی نگذارند به نبودن عادت کنیم.
  • [ بدون عنوان ] شنبه 10 دی‌ماه سال 1384 14:52
    از بازی کردن بدم میاد. از بازی دادن بدم میاد. از اسباب بازی بودن و اسباب بازی شدن بدم میاد. از هیجانی که بخواد ارزشام رو به بازی بگیره بدم میاد. از شک کردن بدم میاد. هر چند از مطمئن بودنم بدم میاد. از غریبه‌ها خوشم میاد. از اینکه غریبه‌ها رو بیارم تو رویاهام خوشم میاد. از نزدیک شدن به آدما خوشم میاد. از اینکه سرم به...
  • 435
  • 1
  • ...
  • 6
  • 7
  • صفحه 8
  • 9
  • 10
  • ...
  • 15