یه روز صبح زود وقتی هوا هنوز تاریکه بیدار میشم موهامو شونه میکنم و محکم میبندمشون. چند دقیقه تو آینه به خودم خیره میشم. وقتی ته نگاهم خالی شد همه چیز رو میسوزونم به جز غورباقه ی زشتم و بعد میرم و دیگه هیچ وقت خودمو کلمه نمیکنم. خواب هام رو هم دیگه تعریف نمیکنم نه برای خودم نه برای هیچ کس دیگه. فقط نگاهم رو تا آخر دنیا تو نگاهت قفل میکنم و محو میشم.
شایدم دلم باشه... ?well who cares بلاگتو که می خونم احساس خوبی بهم دس می ده! من عاشق Camel ام. خیلی وقت بود دلم می خواست اسمشو یه جایی غیر از مخ خودم ببینم. مرسی از بابتش! مواظب خودت باش رفیق...
وای خیلی قشنگه! این دقیقآ حسه من بود یه روزی...
کابوسهایم را با خود به گور خواهم برد..
سلام!
.... چقدر راحت!
موفق باشی
صدر
شایدم دلم باشه...
?well who cares
بلاگتو که می خونم احساس خوبی بهم دس می ده!
من عاشق Camel ام. خیلی وقت بود دلم می خواست اسمشو یه جایی غیر از مخ خودم ببینم.
مرسی از بابتش!
مواظب خودت باش رفیق...
دلم تنگ شده واست! کجایی؟