دلم دیوار میخواد همون دیواری که ناخوناتو بهش میکشی و نقاشی میکشی روش بعد میشینی عقب و یه جوری نگاش میکنی که انگار نمیفهمی این چیه رو دیوار سرت رو خم میکنی به کنار و سرد و خالی دیوار رو ساکت و خیره نگاه میکنی دیواری که با نوک ناخونت خط‌خطی شده ترسیدی خیلی ترسیدی دیگه خالی نیستی
نظرات 1 + ارسال نظر
مریم سه‌شنبه 4 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 11:31 ق.ظ

سلام . خوبین شما. شما حرف دلتو زدی گفتی که دلت دیوار می خواد . می خوای منم حرف دلمو بگم : منم دلم دیوار می خواد اما دیواری که سرمو بکوبم بهش تا همه خاطرات تلخ زندگیم با خون توی سرم قاطی بشه بعد پخش بشه روی همون دیوار اونوقت هر کسی که از کنار اون دیوار رد می شه خاطرات خونی منو ببینه شاید اینجوری یکی به فکر من باشه و .... بقیه باشه هر وقت خواستی بهت بگم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد