چقدر برات قصه بگویم
چقدر ببوسمت
نوازشت کنم
موهات را نفس بکشم
تا خوابت ببرد؟
...
چقدر
نگاهت کنم
نگاهت کنم
تا خوابم ببرد؟  

می‌دانی؟
می‌دانی از وقتی دلبسته‌ات شده‌ام
همه جا
بوی پرتقال و بهشت می‌دهد؟ 

 

هرچه می‌کنم
چهار خط برای تو بنویسم
می‌بینم واژه‌ها
خاک بر سر شده‌اند
 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
قطب نما شنبه 11 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 08:11 ق.ظ

سلام

ممنون . به نظر من خیلی زیبا بود . یعنی حس و حالش قشنگ بود . عاشقانه بود . ولی مطمئنم اگر روی متن کار کنید از نطر آهنک و انتخاب کلمه به نتایج بهتری خواهید رسید .
به هر حال ممنون از اینکه در اینجا که دنج هم به نظر می رسد (از روی تعداد نظر دهندگان میگما!) تراوشاتتان را مکتوب می کنید .
بخصوص "بوی پرتقال و بهشت" خیلی ترکیب زیبایی بود
همچنین "نفس کشیدن مو"ی یار برای خواب کردن او...
ولی در عوض علامت سوالی که در آخر بوی پرتقال و بهشت گذاشته اید ، یا علامت سوالی که بعد از" میدانی" گذاشته اید فاجعه است !!! گویا با یار دیالوگی داشته اید و او را در گوشه ای گیر انداخته اید و با سوالات محکم و طلبکارانه از او پاسخ می خواهید!!!
در صورتی که زیبایی متن آنجاست که فرض کنیم شما در ذهنتان مونو لوگی دارید و با خاطره یار مشغول راز و نیاز و عشوه هستید !

در خاتمه عذر می خواهم که بدون اینکه از ناحیه هیچ انجمن و ان جی او یی دعوت به نظر دادن شده باشم ، می آیم و نظر میدهم . بالاخره این بخش نظرات هم قلمرو ما است . نیست؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد