-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1384 11:53
میتوان چون صفر در تفریق و جمع وضرب حاصلی پیوسته یکسان داشت ... میتوان چون آب در گودال خود خشکید . . . و میتوان ٬ معامله کرد : یک هیچ با همه چیز ... و من هیچ ... و تو هیچ ... و تو همه چیز ... من هیچ را بردم ... و همهچیز را گزاردم ... و هیچ نبردم ... چون همان جنگجو که نجنگید اما...شکست خورد. اما...شکست خورد....
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1384 11:46
امروز چقدر یاداوری کردم !
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1384 11:45
اون عنکبوته رو هم یادته که هی تار میتنید دور خودش چون فکر میکرد اینجوری اونم مثل کرمای ابریشم تبدیل به پروانه میشه ٬ خوشگل میشه بعد میتونه از کنج اتاق پرواز کنه و بره تو دل جنگل ... یادته مشکلش چی بود ؟ آره مشکلش این بود که پروانه ها هی میومدن گیر میکردن تو تاراش ٬ پیلهی عنکبوته رو پاره میکردن . عنکبوته هم فکر...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1384 11:44
هی اون پرنده هه یادته که پرواز کردن یادش رفته بود ... حداقلش اینقده حالیش بود که وقتی بقیه پرواز میکردن دلش میگرفت ... هیچی پرندهه مرد .
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1384 11:40
ببینم هنوزم ادعاتون میشه که تونستین تو زندگیتون یه روزشو زندگی کنین ؟
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 10 اردیبهشتماه سال 1384 16:59
ببین یه قفسه بزرگ پر از شیشه های مختلف را در نظر بگیر توی هر شیشه ای هم یه مایع خیلی غلیظ که اون مایعه٬عصاره ی روحه آدمهاست حالا خدا وقتی میخواد توی آدما روح بدمه چیکار می کنه؟ میاد یکی ازون یه عالمه شیشه را ازون قفسه ی بالای سرش برمیداره٬ یکمی از مایعش را میریزه توی یه ظرفی و رقیقش می کنه٬بعد اون رقیق شده هه حالا...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 10 اردیبهشتماه سال 1384 12:57
نمیشنیدم چی میگفت .. آدم با چشمای بسته هر چیزی رو دیگه نمیشنوه.
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 10 اردیبهشتماه سال 1384 12:33
می دونی عین دود عین دود قلیون عین دود قلیون که می کشیش پایین و بعد فوووووووووووووووووووووووووووت می کنی و میدیش از دهنت بیرون که وقتی فوتش کردی یواش یواش تو هوا پخش می شه و گم میشه و هر چی می گذره گم تر و گم تر می شه که یهویی اونقدر کمرنگ و گم میشه که دیگه نیست همین جوری بی هدف تاب می خوره با حرکت آروم و با تغییر دما...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 10 اردیبهشتماه سال 1384 09:52
وقتی رگتو میزنی اگه دفعهء اولت باشه یهو هول میشی، شک میکنی، میترسی و سعی میکنی جلوی خون رو بگیری ولی کم کمک شل میشی .. همه چیز دور و دورتر میشه، دیگه هیچی برات مهم نیست ... یه سرمای ملایم مثل نسیم پاییزی میخزه توی رگهات .. از توی تمام تنت رد میشه .. تعجب میکنی که چقدر رگ توی تنت بوده و خبر نداشتی .. آدمها مثل اسفنج...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 10 اردیبهشتماه سال 1384 09:26
بعضی وقتا منم فکر میکنم زندگی سادهست و تمام پیچیدگیش واسه اینه که نمیتونیم سادگیش رو ببینیم ... بعضی وقتا هم باید نگاش کرد و یه کم هم بوسش کرد دیگه نه ؟ اینجوری شاید خر شد یه کم بیشتر حال داد !! زندگی رو می گم :)
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 10 اردیبهشتماه سال 1384 09:16
ببینم یه فرشتهی مهربون و خوشگل پیدا نمیشه بیاد منو آدم کنه ؟ آخه من از اون پینوکیو چیم کمتره هان ؟
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1384 17:34
Once upon a time there was a tavern Where we used to raise a glass or two Remember how we laughed away the hours Think of all the great things we would do Those were the days my friend We thought they'd never end We'd sing and dance forever and a day We'd live the life we choose We'd fight and never lose For we were...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1384 17:14
آدمها سه دسته ن : یه دسته اونایی که به درد لای جرز نمیخورن یه دسته اونایی که به درد لای جرز می خورن یه دسته هم بقیه آدمها ! بگذریم از اونایی که اصلا آدم نیستن ! و یکی که خلیلی آدمه ! ...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1384 17:10
آدمی که تو رویا زندگی میکنه میشکنه.
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1384 17:09
اگه گریه کنی خیس میشی پس دیگه نمی شکنی فقط خم میشی میدونستی؟َ
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1384 14:33
دنیای مشمئز کننده و حال گیری است نقطه سر خط
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1384 14:26
چه سعادتی است دانستن اینکه در زمستان تن پرنده ها گرم است ... همه پرنده ها
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1384 14:25
اینو همیشه یادت باشه : ما همه اشتباه می کنیم قمار همیشه بازنده داره می دونی که ؟!
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1384 14:23
تو خواب نیستی خاموش نیستی مجستمه نیستی ... نیستی ...... این ... ها رو میتونین به سلیقه خودتون پر کنین !
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1384 14:21
اگه آرامش می خواهی از زنان پرهیز کن ! امتحان کن جواب می ده !
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1384 08:36
ما آدما باید یاد بگیریم آدم باشیم ! آدم می فهمی ؟
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 30 فروردینماه سال 1384 12:43
گل به کنار است باده به کار است !
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 30 فروردینماه سال 1384 09:45
با الماس چشمانت مرا به ستارگان نیازی نیست به آسمان بگو
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 30 فروردینماه سال 1384 09:42
نو بدون به خطر انداختن یک ستاره نمی تونی گلی را بچینی !
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 29 فروردینماه سال 1384 14:27
با تو تا خود جهنم می یام !
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 23 فروردینماه سال 1384 14:28
برای حرمت نگاه ناگهان تو برای یک دل دریا حرف نگفته و برای هر آنچه خواستم و بودی خواستی و نبودم و برای هر آنچه نمی دانم ! وقتی تو هستی ... انگار همه نیستند ! ...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 22 فروردینماه سال 1384 17:54
اگه تو هر جا هستیم اونی باشیم که دوستداریم دیگرون باشن انقدر آدم قاطی می کنه که خودش خودشو نشناسه ! گرفتی ؟!
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 22 فروردینماه سال 1384 17:52
چشای شیطونتو چی کار کنیم ؟!
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 22 فروردینماه سال 1384 17:50
اینک چنانم که میتوانم کشتی نیم غرقه ای را با انگشتانه ای خالی از آب کنم و از انگشت اشاره ام پارویی بسازم و از تلاطم امواج رهایش کنم ....
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 21 فروردینماه سال 1384 19:42
خیلی بده یکیو بفهمی اون نفهمتت می دونی خیلی بدتره اون خیلی عزیز باشه !