-
درد
یکشنبه 21 فروردینماه سال 1384 19:40
می دونی چیه ؟ درد و می گم ؟ می فهمیش ؟ وقتی فقط روحی باشه ؟ خیلی بیشتر اذیتت می کنه ؟ کشیدیش ؟ درد و می گم ؟
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 9 فروردینماه سال 1384 19:58
اگه عشق عشق باشه زمان و مکان احمقانه ست می فهمی !
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 9 فروردینماه سال 1384 19:54
دلم گرفته دلم اندازه یه آسمون ابری تو یه غروب پاییزی بدجوری گرفته
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 7 فروردینماه سال 1384 19:52
Anytime I need to see your face I just close my eyes And I am taken to a place where your crystal mind and Magenta feelings take up shelter in the base of my spine Sweet like a chic-a-cherry cola I don't need to try to explain; I just hold on tight And If it happens again, I might move so slightly To the arms and the...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 7 فروردینماه سال 1384 19:51
Dov'e L'Amore Dov'e L'Amore I cannot tell you of my life Here is my story I'll sing a love song Sing it for you alone Though you're a thousand miles away Love's feeling so strong Come to me baby Don't keep me waiting Another night without you here And I'll go crazy There is no other there is no other No other love can...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 3 فروردینماه سال 1384 00:34
گریه نمی کنم بمون
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 1 فروردینماه سال 1384 10:30
سال نو مبارک بیدار شو ساعت ۹ صبحه
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 23 اسفندماه سال 1383 18:47
هرگز نهراسیده بودم به گشودن رازی که چشمانت کلید آن بود !
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 23 اسفندماه سال 1383 18:38
مرا به لبخندی میهمان کن دیریست که این لبها به لبخندی آغشته نشده اند ...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 23 اسفندماه سال 1383 18:35
نگاهش انجماد یک حماقت است !
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 23 اسفندماه سال 1383 16:10
کوله بارم را بسته ام برای یک سفر طولانی به مقصدی نامعلوم ... همراه فاب عکسم و خیال تو ... خدا نگهدار
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 23 اسفندماه سال 1383 16:09
کاش تکه های مرا اینجا نمی گذاشتی که جا بماند کاش نیمه ام را نمیبردی مرا کامل بمیران !
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 18 اسفندماه سال 1383 11:06
جیرجیرکها وقتی ساکت می شن یعنی مردن !
-
+ / -
سهشنبه 18 اسفندماه سال 1383 09:35
چند روزه یه دوست قدیمی رو پیدا کردم خیلی حال داد اینم مال تو بچه +
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 23 دیماه سال 1383 08:40
اگرنمی توانی بلوطی بر فراز تپه ای باشی بوته ای در دامنه ای باش ولی بهترین بوته ای باش که در کناره راه می روید اگر نمی توانی بوته ای باشی، علف کوچکی باش و چشم انداز کنار شاه راهی را شادمانه تر کن اگر نمی توانی نهنگ باشی، فقط یک ماهی کوچک باش ولی بازیگوش ترین ماهی دریاچه! همه ما را که ناخدا نمی کنند، ملوان هم می توان...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 23 دیماه سال 1383 08:34
اشک رازیست لبخند رازیست عشق رازیست اشک آن شب لبخند عشقم بود. قصه نیستم که بگویی نغمه نیستم که بخوانی صدا نیستم که بشنوی یا چیزی چنان که ببینی یا چیزی چنان که بدانی ... من درد مشترکم مرا فریاد کن . درخت با جنگل سخن می گوید علف با صحرا ستاره با کهکشان و من با تو سخن می گویم نامت را به من بگو دستت را به من بده حرفت را به...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 20 آبانماه سال 1383 12:48
گفتم نرو خندید و رفت گفتم بمان نشنید و رفت
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 20 آبانماه سال 1383 12:45
نمی خوامممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 29 مهرماه سال 1383 11:06
واسه نریختن اشکامه که اینطوری نیشمو باز می کنم ! اینطوری
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 29 مهرماه سال 1383 11:04
ما شنا را بعد از غرق شدن یاد گرفتیم و دفاع را بعد از مرگ !
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 29 مهرماه سال 1383 10:57
کسی که نفس می کشد باید رنج ببرد کسی که فکر می کند باید اندوه بخورد خوشبخت کسی است که هرگز بدنیا نیامده است !
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 29 مهرماه سال 1383 10:54
تجربه نشون داده که عشق اول هیجوقت نتیجه خوبی نداره اینو همه می دونن !
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 20 مهرماه سال 1383 10:34
تمامت نکرده ام تمامم کن !
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 20 مهرماه سال 1383 10:34
اسمت چیه ؟ من یه موشم
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 20 مهرماه سال 1383 10:33
جا مانده است چیزی جایی هیچگاه دیگر هیچ چیز جایش را پر نخواهد کرد ...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 6 مهرماه سال 1383 13:11
تو اینجایی و نفرین شب بی اثر است ....
-
مهر
چهارشنبه 1 مهرماه سال 1383 14:54
باز پائیز اینجاست و من هنوز چه عاشقانه دوستش دارم چرا که با تو آغاز می شود با تو کوه ِ من که دست هایت غرق بوی بارانند ... منتظر بودم که بیاید که بیایی ... اما انتظار شاید همان قرار ساده بود بین دست هایمان که من بروم که تو بمانی که دست هایمان رها شوند ... باران که ببارد باز دل تنگت می شوم زیر باران می روم این بار تو...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 1 مهرماه سال 1383 14:30
از آفتاب و نفس چنان بریده خواهم شد که لب از بوسه ناسیراب برهنه ٪ بگو برهنه به خاکم کنند سرا پا برهنه همان گونه که عشق را نماز می بریم عاشقانه با خاک درآمیختن می خواهم ......
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 1 مهرماه سال 1383 13:03
بگذار آدمها تا میتوانند سنگ باشند من و تو از نژاد چشمه ایم !
-
تو
چهارشنبه 1 مهرماه سال 1383 12:58
با توام بی حضور تو بی منی با حضور من چرا نمی شناسیم ؟من خودم ُ چرا نمی شناسمت ؟